فرازهایی از یک نامه الهی

چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۱:۱۱:۰
فرازهایی از یک نامه الهی

فرازهایی از کتاب الهی نامۀ  آیت الله حسن زاده آملی


فرازهایی از یک نامه الهی از علامه حسن زاده آملی

 

الهی! به حقّ خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده .

الهی! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره ای ، و ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای .

الهی! از پای تا فرقم ، در نور تو غرقم . « یا نورَ السموات و الارض ، أنعمتَ فَزِدْ »

الهی! وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم .

الهی! چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم .

الهی! چگونه گویم نشناختمت که شناختمت ، و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت .

الهی! چون عوامل طاحونه ، چشم بسته و تن خسته ام ؛ راه بسیار می روم و مسافتی نمی پیمایم . وایِ من اگر دستم نگیری و رهایی ام ندهی .

الهی! خودت می دانی که دریای دلم را جزر و مدّ است ؛ «یا باسط» بسطم ده ، و «یا قابض» قبضم کن.

الهی! ناتوانم و در راهم و گردنه های سخت در پیش است و رهزن های بسیار در کمین و بار گران بر دوش .

الهی! از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام ، از انس و جان شرمنده ام ، حتّی از روی شیطان شرمنده ام ، که همه در کار خود استوارند و این سست عهد ، ناپایدار.

 الهی! عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید کرد ؟

الهی! عارفان گویند « عرِّفنی نفسَک » ، این جاهل گوید «عرِّفنی نفسی»

الهی! آزمودم تا شکم دایر است ، دل بایر است . «یا مَن یُحیی الارض المیته» دلِ دایرم ده.

الهی! همه گویند خدا کو ، حسن گوید جز خدا کو.

الهی! همه از تو دوا خواهند ، و حسن از تو درد .

الهی! آن خواهم که هیچ نخواهم.

الهی! ما را یارایِ دیدن خورشید نیست ، دم از از دیدار خورشید آفرین چون زنیم ؟

الهی! همه گویند بده ، حسن گوید بگیر .

الهی! همه سرِ آسوده خواهند ، و حسن دلِ آسوده .

الهی! همه آرامش خواهند ، و حسن بی تابی ؛ همه سامان خواهند ، و حسن بی سامانی.

الهی! به فضلت سینه‌ی بی کینه ام دادی ، به جودت شرح صدرم عطا بفرما.

الهی! عقل گوید « الحَذَر الحَذر ! » عشق گوید «العَجَل العَجَل!» ؛ آن گوید دور باش ، و این گوید زود باش.

الهی! ضعیف ظَلوم و جهول کجا ، و واحد قهّار کجا؟

الهی! اگر چه درویشم ، ولی دارا تر از من کیست ، که تو داراییِ منی.

الهی! در ذات خودم متحیّرم تا چه رسد در ذات تو .

الهی! روزم را چون شبم روحانی گردان، و شبم را چون روز نورانی.

الهی! حسنم کردی، اَحسنم گردان.

الهی! دندان دادی، نان دادی ، جان دادی، جانان بده.

الهی! گویند که بُعد، سوز و گداز آورد؛ حسن را به قرب سوز و گداز ده .

الهی! خودت گفته ای ( و لا تَیْأسوا من رَوْحِ الله ) ( سوره یوسف ، آیه 87 ) ، نا امید چون باشم ؟

الهی! انگشتری سلیمانی ام دادی، انگشت سلیمانی ام ده.

الهی! سرمایه‌ی کسبم دادی، توفیق کسبم بده.

الهی! اگر ستّار العیوب نبودی، ما از رسوایی چه می کردیم؟

الهی! ذوق مناجات کجا و شوق کرامات کجا ؟

الهی! اثر و صُنع توام، چگونه به خود نبالم .

الهی! کلمات و کلامت که این قدر شیرین و دلنشین اند ، خودت چونی؟

الهی! داغ دل را نه زبان می تواند تقریر کند و نه قلم یارد به تحریر رساند؛ الحمدلله که دلدار به ناگفته و نانوشته آگاه است.

الهی! چون است که چشیده ها خاموش اند و نچشیده ها در خروش؟

الهی! از شیاطین جن بریدن دشوار نیست ، با شیاطین انس چه باید کرد؟

الهی! خوشدلم که از درد می نالم ، که هر دردی را درمانی نهاده ای.

الهی! دیده را به تماشای جمال خیره کرده ای ، دل را به دیدار ذوالجمال خیره گردان.

الهی! پیشانی بر خاک نهادن آسان است ، دل از خاک برداشتن دشوار است .

الهی! تو پاک آفریده ای ، ما آلوده کرده ایم.

الهی! اگر گلم یا خارم از آنِ بوستانِ یارم.

چگونه دعوی بندگی کنم که پرندگان از من می رمند و ددان رامم نیستند الهی !

الهی! گرگ و پلنگ را رام توان کرد ، با نفس سرکش چه باید کرد ؟

الهی! چگونه ما را مراقبت نباشد ، که تو رقیبی ؛ و چگونه ما را محاسبت نباشد که تو حسیبی

ظاهر ما اگر عنوان باطن ما نباشد ، در « یوم تُبْلَی السَّرائر » ( سوره طارق ، آیه 9 ) چه کنیم ؟ الهی !

الهی! شکرت که کورِ بینا و کرِ شنوا و گنگِ گویاییم

الهی! درویشان بی سر و پایت در کنج خلوت ، بی رنج پا سیر آفاق عوالم کنند ، که دولتمندان را گامی میسّر نیست

الهی! حقّ محمّد و آل محمّد بر ما عظیم است ؛ « اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد »

الهی! نهرْ بحر نگردد ، ولی تواند با وی پیوندد و جدولی از او گردد

الهی! چون در تو می نگرم ، رعشه بر من مستولی می شود ؛ پشه با باد صرصر چه کند ؟

دیده از دیدار جمال لذّت می برد و دل از لقای ذوالجمال الهی !

انسان را قسطاس مستقیم آفریده ای ، افسوس که ما در میزان طغیان کرده ایم الهی !

شکرت که نعمت صفت ایثارم بخشیدی الهی !

نعمت ارشادم عطا فرموده ای ، توفیق شکر آن را هم مرحمت بفرما الهی !

به سوی تو آمده ام ؛ به حقّ خودت مرا به من برمگردان الهی !

الهی! اگر بخواهم شرمسارم ، و اگر نخواهم گرفتار.

الهی! ظاهر که این قدر زیباست ، باطن چگونه است ؟

الهی! آخرِ خودت را درحقّ ما اوّل بفرما ، که آخرین شفاعت را اَرحم الرّاحمین فرماید

دلِ بی حضور ، چشمِ بی نور است ، نه این صورت بیند و نه آن معنا الهی !

الهی! فرزانه تر از دیوانه‌ی تو کیست.

الهی! دولت فقرم را مزید گردان.

الهی! شکرت که فهمیدم نفهمیدم.

الهی! گریه زبان کودک بی زبان است ، آن چه خواهد از گریه تحصیل می کند . از کودکی راه کسب را به ما یاد داده ای ، قابل کاهل را از کامل مکمّل چه حاصل ؟

الهی! یک شوریده ، جهانی را می شوراند ؛ این شوخ دیده را شوریده تر کن. والحمدلله رب العالمین

 

پی نوشت ها:

1- سوره فجر ، آیه 29

2- سوره اعراف ، آیه 32

3- سوره اعراف ، آیه 16 ؛ سوره حجر ، آیه 39

4- سوره مؤمنون ، آیه 14

5- سوره فرقان ، آیه 70

6- سوره آل عمران ، آیه 106

7- سوره مؤمنون ، آیه 99

8- سوره بقره ، آیه 156

 

 

نظرات

ثبت نظر