مختصری از زندگینامه مرحوم آیت الله سید حسن امام جمارانی

آیت ا.. سید حسن جمارانی معروف به امام جمارانی در سال 1313 ه.ق در قریه جماران از توابع شمیران متولد شد . وی فرزند عالم وارسته و روحانی پرنفوذ منطقه شمیران مرحوم آیت ا... سید حسین جمارانی بود و بعد از رحلت او در جایگاه امامت جماعت جماران قرار گرفت .

هم زمان با ایشان چند تن از علما در شمیران دارای مقبولیت ، اشتهار و شاخص بودند . آیت ا... سید جعفر دربندی که در منطقه دربند شمیران و تهران از اعتبار ویژه ای برخوردار بود، آیت الله حاج شیخ علی نهاوندی که در چیذر حضور داشت، آیت الله حاج سید حسین رسولی محلاتی که در منطقه امامزاده قاسم اقامت گزیده بود ، آیت ا... سید رضا تقوی و آیت الله حاج شیخ محمد تجریشی که در منطقه تجریش بودند به همراه آیت الله سید حسن امام جمارانی در جماران ازمهمترین علمای شمیران در سالهای دهه سی و چهل شمسی محسوب می شدند که برخی از ایشان اصالتاً اهل همین منطقه بودند.

حاج آقا حسن امام جمارانی نزد تعدادی از اساتید تهران مقدمات و سطوح عالی علوم حوزوی را فراگرفت که آخرین اساتید ایشان یکی مرحوم آیت الله آقا شیخ محمد تقی آملی از اعاظم علمای معاصر و جامع معقول و منقول و مجتهد در فروع و اصول بود  و دیگری مرحوم آیت الله آقا میرسید محمد امام جمعه که از نوادگان میرزا ابوالقاسم امام جمعه ونیز علامه شعرانی که حاج آقا حسن امام مدارج عالی حوزوی را نزد این عالمان برجسته تلمذ نمود. او پس از ارتحال پدرش در سال 1347 ه.ق برابر با سال 1307 ه.ش در سن 34 سالگی امامت جماعت را درمسجدجامع جماران عهده دار شد و تا پایان عمر شریفش این وظیفه را برعهده داشت. ایشان در زمان خود یکی از روحانیون مورد وثوق و اعتماد مردم بود و در تمام طول زندگی و حیات خود لحظه ای از خدمت به مردم غافل نبود .

 تقوای الهی و توکل مثال زدنی این عالم وارسته به خداوند متعال، مجالست و همنشینی با مردم عادی کوچه وبازار ، دوری او از ظواهر دنیوی و عدم ارتباط با دستگاه حاکمۀ دوران خود از مهمترین ویژگی هایی است که سبب گردید تا مردم شمیران و جماران نسبت به این روحانی والامقام اعتقاد و علاقه ای خاص پیدا کنند. این علاقه و ارادت به حدی بود که گاهی مردم برای اثبات حرف خود به وجود ایشان قسم می خوردند.جایگاه این عالم روحانی در منطقه شمیران باعث شده بود تا مردم محلات دیگر نیز متقاضی حضور وی به عنوان امامت جماعت در مساجد منطقه آنها باشند. ولی وی ترجیح می داد تا در جماران و در کنار مردم محله خود اقامه نماز نماید. هر چند که هر از گاهی به دلیل نیاز مردم برخی محلات نزدیک در ایام خاص مذهبی همچون ماه مبارک رمضان در برخی از مساجد شمیران همچون مسجدجامع حصارک ، دزاشیب و بعضاً مسجد جامع نیاوران حضور می یافت.

مشکلات و نیازهای عمومی مردم جماران ایجاب می نمود تا ایشان با همت و تلاش پیگیر خود در خدمت رسانی به این محل اقدامات شایسته ای رابه انجام رساند که از آن جمله می توان به ترمیم حسینیه جماران(حسینیه حضرت امام خمینی)،احداث حمام عمومی جماران،احداث مسجدجامع جماران،احداث مسجد جامع جوزستان واحداث مسجد بالای حصارک و ....اشاره نمود. اعتماد عمومی و اعتبار این عالم جلیل القدر همچون پدر بزرگوارش به حدی بودکه مردم شمیران و به خصوص جماران برای حل و فصل مشکلات و دعاوی فی مابین خود او را به عنوان مرجعی مورد وثوق و مقبول می شناختند و در امورات مختلف با مراجعه به ایشان خواهان رفع این مشکلات می شدند.  نقل و انتقال دارایی و املاک و احیاناً واگذاری و وقف مایملک مردم بر اساس همین اعتماد مردمی عموماً برعهده ایشان بود و غالب مردم جماران وی را در اینگونه موارد وکیل خود قرار می دادندکه نمونه های زیادی از این وکالت نامه ها هم اکنون موجود می باشد.

این عالم وارسته سه روز در ایام هفته را در مدرسه صدر در بازار تهران به تدریس اشتغال داشت و بسیار مورد اعتماد بازاریان قرار داشت به گونه ای که بسیاری از ایشان وجوهات شرعی خود را به وی پرداخت می نمودند و ایشان نیز هر آنچه از رهگذر کمک های مردمی و یا وجوه منطبق دریافت می کرد را در محله جماران هزینه می نمود. به یقین می توان گفت که مستمندی در جماران نبود که تحت حمایت و پوشش این روحانی با فضیلت قرار نداشته باشد. نحوه این کمک ها و حمایت های مالی نیز به گونه ای بود که جز فرد مستحق و شخص ایشان احدی از این مسئله مطلع نمی شد.حاج محمد اژدری پدر شهید و یکی از بزرگان جماران که دوران مرحوم آیت الله امام جمارانی را درک کرده است دربارۀ ایشان می گوید:

« در جماران از بین بزرگان و روحانیون فقط آقا سید حسن مجبور بود که درجماران بماند .چون همۀ کار جماران با ایشان بود . بسیار مورد احترام و وثوق مردم بودند.مرحوم آقاسید حسن پدر حاج آقا جمارانی در مدرسه صدر تهران در کنارمسجد شاه حجره ای داشت. جلوی این مسجد شاه که مغازه ها بودند را جلو خوان می گفتند. ایشان در آنجا حجره داشت برای درس و بحث و تدریس. بازاری های تهران عقیدۀ عجیبی داشتند به ایشان.ما به ایشان حاج آقا حسن می گفتیم.عصرچهارشنبه برای ارشاد مردم ورسیدگی به امور محلی می آمدند و صبح های شنبه می رفتند  به همان حجره در بازار. ایشان مرجع وجوهات و امور حسبیه مردم در بازار بودند و آنچه از این راه به دست می آوردند به کمک فقرا و مستمندان محل به مصرف می رساندند. فقیر خیلی داشتیم .هیچ کسی هم نبود که به این فقرا رسیدگی کند الا آقا . آنهم یک جوری که کسی متوجه نمی شد.مثلا می گفت فلانی شب بیا خانه با شما کاری دارم.خرید و فروش ، عقد وعروسی ، حل اختلافات و....همه با آقا بود. محضر، شهرداری، دفتر ازدواج و.....هیچی وجود نداشت همه چیز با ایشان بود.همه چیز ما آقا بود .همه جوانان به ایشان اعتقاد داشتند.آب قنات را که می خواستند تقسیم کنند و یا خرید و فروش ملک مردم و خلاصه همه چیز به عهدۀ آقا بود. سخنان ایشان شب ها بعد از نماز مغرب و عشاء اثرات بسیار زیادی برای مردم داشت و کمتر محلی مانند جماران روحانی مانند ایشان داشتند. مردم جماران از برکت این روحانی واقعی به نماز و روزه و مظاهر مذهبی آشنایی کامل داشتند. عجیب آقا، آقا بود.تمام فقرای جماران را حمایت میکرد.به اغنیا کاری نداشت.»[1]

او با تواضع و فروتنی با اقشار فرودست جامعه حشرو نشر داشت. در جریان ساخت بناهای مختلف معمولاً به کارگران و دست اندرکاران احداث این اماکن اطعام می نمود و خود نیز با آنان هم غذا میشد. در مواقع مختلف در قهوه خانه محله حاضر می شد و با تمامی حاضران در آنجا با احترام برخورد می کرد. ساعاتی را با جوانان و سایر افراد در قهوه خانه می نشست و ایشان را موعظه می نمود و با این کار هم احکام را به آنان می آموخت و هم باعث جلوگیری از بعضی اعمال خلاف مانند قمار که در آن روزگاران رایج بود می شد.مهمتر اینکه از مسائل و مشکلات همه اقشار مطلع می شد و به آنها رسیدگی می کرد.. با کودکان مهربان بود و عنایت ویژه ای به آنها داشت. در ایام عید به مدت سه روز در منزل می نشست همه اهل محل به دیدارش می رفتند تا ضمن عرض تبریک،سال نو را با دیدار این روحانی مردمی آغاز کنند.جمارانی ها از آب دعایی که برای صحت و سلامتی در ظرف بلورین در وسط اتاق بود می نوشیدند و یک سکه 10 شاهی هم از او عیدی می گرفتندتا سالشان را با برکت آغاز کنند.

در ایام خاص مذهبی مانند ماه محرم خانۀ آیت الله امام جمارانی شاهد حضور دسته جات مختلف عزادار بود.حاج محمد اژدری در اینباره در بخش دیگری از خاطرات خود می گوید:

« این سالها که من عمر کردم تمام مردم عاشورا را می رفتند منزل آقا (مرحوم آیت الله سید حسن امام جمارانی) ودر آنجا عزاداری می کردند.آن منزل از همین پشت تکیه( حسینیۀ حضرت امام) بود و آب قنات می آمد در یک استخر بزرگی که آنجا بود . آن قنات هم وقف حمام جماران بود.»

آقای محمد تیموری نیز در خاطرات خود از جماران به عنوان یکی از کانون های انقلاب یاد کرده و در مصاحبه ای چنین عنوان می کنند:

«از همان سال 1342 که پدر آقای امام جمارانی در این منزل مستقر بودند، هیئات مذهبی از شمیران برای عزاداری اینجا می‌آمدند و برای آزادی حضرت امام، که در آن سال به زندان افتاده وبعد هم تبعید شده بودند عزاداری می‌کردند. دسته‌های سینه‌زنی دسته دسته می‌آمدند پیش پدر آقای جمارانی. پایگاه روحانیت از قدیم الایام در این منطقه بود؛ همه روحانیون سرشناس مثل آقای ناطق، آقای هاشمی‌ یا خود رهبر انقلاب در دوران جوانی از این خانه خاطره دارند. برای این‌که آقای جمارانی و پدرشان بسیار خوش مشرب و خوش برخورد بودند و آدم‌های سفره‌داری بودند و من همیشه یادم است که اینجا پاتوق روحانیت اصیل و مبارز بود. قبل از انقلاب هم اینجا برای خودش پایگاهی بود، مخصوصا پایگاه روحانیت سیاسی و تبعیدی که زندان کشیده بودند برای پناه این‌ها بهترین جا بود. خیلی‌ها در این حسینیه منبر می‌رفتند: مثل آقای شجونی، ناطق نوری، محلاتی. برای همین بود که روز تاسوعا گروه‌ها و قومیت‌های مختلف به اینجا می‌آمدند و عزاداری می‌کردند و خدمت پدر آقای جمارانی می‌رسیدند. روزهای عاشورا هم که برنامه خودمان بود و سینه‌زن بعد از نماز صبح برای خواندن زیارت عاشورا به این منزل می‌آمدند. تنها جایی که یادم می‌آید از سال 42، که من 11 سال داشتم تا روز انقلاب، می‌شد نام خمینی را شنید همین منزل و جماران بود. محال بود که امام جمارانی منبری برود و امام را دعا نکند و به اسم هم می‌گفتند. آن موقع هم مردم صلوات می‌فرستادند.»

آیت الله سید حسن امام جمارانی در اواخر عمر شریفش ، در لیالی قدر به کمک دیگران روی اولین پله منبر می نشست و فقط با گفتن یک دو کلمه در رثای حضرت علی(ع)،آن هم با صدای لرزان مجلس را منقلب می کرد.

این عالم روحانی و مرد خدا سرانجام پس از چند دهه خدمت به خلق خدا در سن 74 سالگی و در هفتم صفر سال 1387 ه.ق برابر با 1346 ه.ش دارفانی را وداع گفت.بعد از فوت ایشان بیشتر اهالی شمیران در تشییع جنازه اش حضور داشتند و مجالس ختم با شکوهی در تمامی مساجد شمیران به احترام وی برپا نمودند.

خانم زهرا عرفاتی[2] از اهالی جماران درباره ایشان می گوید:

« مردم نسبت به ایشان بسیار علاقمند بودند حتی در زمان فوت ایشان مادر شوهر من از شدت ناراحتی یکی از بچه هایش سقط شد.حاج آقا سید حسن از سادات طباطبایی بودند و مردم محل به ایشان اعتقاد ویژه ای داشتند .» [3]

 تشییع پیکر مطهر ایشان به دلیل ممانعت نیروهای امنیتی از مسیر میدان جماران صورت نگرفت. سید مهدی امام جمارانی فرزند ایشان در این باره در خاطرات خود می گوید:

«مرحوم پدرم ساعت حدود 8 شب فوت شد . وقتی مرحوم آقا رحلت کردند،بنا داشتیم برای اینکه علاقه مندان به ایشان بتوانند به مراسم تشییع برسند جنازه را پس فردا تشییع کنیم.اما سرهنگ کحالی رئیس کلانتری نیاوران که فردی بهائی و دارای خصومت وعداوت فوق العاده ای با من و با مرحوم والد ما بود به ما اخطار کرد که همین فردا باید جنازه را تشییع کنید و ضمناً حق ندارید از طرف میدان جماران به سمت خیابان نیاوران ببرید. خوب این مسیر عادی ما بود که همه درگذشتگان را از همین مسیر می بردیم ولی در مورد ایشان با توجه به حساسیت موضوع این اجازه را ندادند.فردای ارتحال ایشان عوامل کلانتری و شهربانی برای جلوگیری از هر نوع تحرکی به منزل ما آمدند وبا ارعاب و تهدید جنازه را از خیابان یاسر که در آن زمان به نام خیابان زاهدی مشهور بود حرکت دادند.جالب بود که این سرهنگ کحالی دستور داده بود که آمبولانس را تا اواسط این خیابان بالا بیاورند تا جمعیت وارد خیابان نیاوران نشوند.البته خصومت و عداوت این سرهنگ کحالی با پدر ما هم به دلیل ماجرایی است که در موقوفه مرحوم سیدحسین اتفاق افتاد و آن این بود که منزلی همجوار با این زمین موقوفه متعلق به برادر سرهنگ کحالی رئیس کلانتری نیاوران که به نام یزدانی مشهور بود. او هم بهائی بود و با هژبر یزدانی سرمایه دار بهائی معروف رفاقت زیادی داشت. اینها با هژبر یزدانی همشهری بودند و همه آنها هم بهائی بودند. این خانه از دو سمت خود دارای کوچه و خیابان بود و برادر سرهنگ کحالی برای اینکه در سه طرف خانه خود کوچه داشته باشد دری را به زمین موقوفه باز کرده بود تا بتواند از زمین موقوفه کوچه ای را برای خود ایجاد کند. وقتی مرحوم پدرم که تولیت این موقوفه را برعهده داشت از این موضوع با خبر شد بسیار عصبانی شد و از مردم خواست تا جلوی تعرض این فرد به موقوفه را بگیرند.مردم جماران هم با اشاره مرحوم پدرم با بیل و کلنگ جلوی منزل او ریختند و درب باز شده را مسدود کردند و حتی او را تهدید کردند که اگر مجدداً تعرضی به موقوفه کند با او شدید تر برخورد می کنند.این مسئله موجب دخالت شهربانی شد و تعدادی از اهالی جماران را بازداشت کردند و حسابی آنان را زدند تا بگویند که از چه کسی دستور گرفته اند.آنها هم گفتند که با دستور حاج آقا حسن امام این کار را کردندو این باعث شد که مرحوم پدرم را به همراه اخوی ما بازداشت کردند.این سرهنگ کحالی به دلیل فعالیت های سیاسی من خیلی هم دنبال من بود ولی من فرار کردم و بالاخره مرحوم آقا را تا بعد از ظهر در کلانتری نگه داشت ولی با فشاری که افراد ذی نفوذ منطقه به او آوردند مجبور شد ایشان را آزاد کند ».

تشییع جنازۀ آیت الله سید حسن امام جمارانی با تمام محدودیت هایی که ایجاد شده بود با شکوه و حزن بسیار زیاد مردم شمیران برگزارگردید. تأثر و هیجان بسیار زیادی در میان مردم وجود داشت.اکثریت جمعیت حاضر گریه کنان برسرو سینه می زدند. برخی از زنان فرزندان خود را در آغوش گرفته و شیون کنان به دنبال جنازۀ ایشان حرکت می کردند. در فراق او مردم همه مناطق شمیران متأثر بودند. وجود این عالم وارسته و روحانی عظیم الشأن و اخلاق نیکوی او تأثیر بزرگی در منطقه شمیران بر جای گذاشته بود.مرحوم طائی شمیرانی شاعر معروف در مطلع یکی از اشعار خود آن روز را چنین توصیف می کند:

هرکسی هفت صفر را در جماران دیده است

نور ایمان در رگ و شریان انسان دیده است

 


 گفتگوبا حاج محمد اژدری،تاریخ شفاهی،مجله جماران،شماره 27[1]

[2]متولد 1315، پدر او حاج محمد عرفاتی از بزرگان و معتمدین محله جماران بود.

مصاحبه با خانم زهرا عرفاتی، مجله جماران،تاریخ شفاهی، شماره 28 [3]


نظرات

ثبت نظر